معنی از اجزای کامپیوتر
حل جدول
لغت نامه دهخدا
اجزای شعر. [اَ ی ِ ش ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به اجزاءِ شعر شود.
اجزای عروض
اجزای عروض. [اَ ی ِ ع َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) رجوع به اجزاءِ شعر شود.
فارسی به عربی
ادات
واژه پیشنهادی
ملکول
فرهنگ واژههای فارسی سره
رایانه
کلمات بیگانه به فارسی
رایانه
فرهنگ معین
(تِ) [انگ.] (اِ.) دستگاه الکترونیکی که دارای حافظه ای با ظرفیت زیاد و امکانات پردازش بسیار سریع اطلاعات است، رایانه (فره).
فرهنگ عمید
دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات، رایانه،
فارسی به انگلیسی
Computer
فرهنگ فارسی هوشیار
نوعی ماشین حساب که مسائل سخت ریاضی را در کوتاه ترین مدت محاسبه می کند، مغز الکترونیکی
فارسی به ایتالیایی
computer
معادل ابجد
709